فلسفه آموزش و پرورش فراگیر
|
علی اصغر کاکوجویباری* 1، آلیس هوسپیان1 |
1- پژوهشکده کودکان استثنایی |
|
چکیده: (8035 مشاهده) |
یک قرن تجربه مربوط به ساختارهای مختلف آموزشی ما را به این نتیجه رسانده است که آموزش مجزا که در آن افراد براساس ویژگیهای مختلف مثل معلولیتها، گروهبندی میشوند و تحت آموزشهای ویژه و جدا از همسالان عادی خود قرار میگیرند، نتوانسته است پاسخگوی بسیاری از نیازهای واقعی این افراد به عنوان عضوی از اعضاء یک جامعه انسانی باشد. آن نوع از آموزش و پرورش میتواند کارآمد باشد که متناسب با نیازهای واقعی مخاطبانش باشد. از آنجایی که این نیازها در هر زمان و مکان و در شرایط مختلف اجتماعی متفاوت هستند، بنابراین یک نظام آموزشی کارآمد، نظامی است انعطافپذیر که از یک سو دارای خصیصه بومیشدگی، یعنی متناسب با شرایط ملی و دینی آن جامعه و از سوی دیگر مبتنی بر یک رویکرد انسانگرایانه است و آموزش را بعنوان یک هدف در نظر نمیگیرد، بلکه به عنوان وسیلهای میداند برای رشد ارزشهای انسانی و بالا بردن قابلیتهای افراد برای «با هم زیستن». علاوه بر این، چنین نظام آموزشی به لحاظ امکانات و شرایط آموزشی تا به آن حد گسترش یافته است که میتواند تمام افراد با طیف گستردهای از تواناییها و ناتوانیها و تفاوتها را دربر گیرد. در چنین شرایطی است که تمرکز از روی دانشآموز به عنوان سؤال اصلی ناکامی تحصیلی برداشته شده و بر روی عوامل دیگری مثل قابلیتها و نگرش معلم، نگرش همسالان، مسئولان و سیاستگزاران آموزشی، امکانات و شرایط آموزشی معطوف میشود. در سایه چنین تحولی است که ساختار نظام آموزشی از حالت تصنعی خود که در آن افراد براساس ناتوانیها و تفاوتهای فردی و اجتماعی از یکدیگر جدا میشوند، خارج شده و نمونه کوچک ولی واقعی از یک جامعه فراگیر میشود. در یک جامعه فراگیر سطح آستانه تحمل جامعه برای پذیرش تمام افراد با تواناییها و از فرهنگها و سطوح اجتماعی مختلف بالاتر رفته و تمام افراد از سوی یکدیگر مورد پذیرش و احترام قرار میگیرند.
|
|
واژههای کلیدی: آموزش و پرورش فراگیر، آموزش مجزا |
|
متن کامل [PDF 270 kb]
(2069 دریافت)
|
نوع مطالعه: كاربردي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1380/9/1 | پذیرش: 1380/9/1 | انتشار: 1380/9/30
|
|
|
|
|
ارسال نظر درباره این مقاله |
|
|