۹ نتیجه برای خانی
فاطمه هداوندخانی، دکتر هادی بهرامی، فاطمه بهنیا، مژگان فرهبد، دکتر مسعود صالحی،
دوره ۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۵ ۱۳۸۵ )
چکیده
هدف. هدف از این پژوهش بررسی ارتباط دستنویسی با یکپارچگی بینایی-حرکتی در دانشآموزان کمتوان ذهنی است. روش: در این پژوهش که از نوع مطالعات همبستگی است، از ۱۵۷ دانشآموز کمتوان ذهنی دختر و پسر که در سال تحصیلی ۸۵-۱۳۸۴ در پایههای اول تا پنجم مدارس استثنایی شهر ری مشغول به تحصیل بودند ۱۲۶ دانشآموز کمتوان ذهنی (۵۳ دختر و ۷۳ پسر) در دامنه سنی ۹ تا ۱۹ سال شرکت کردند برای همه دانشآموزان چک لیست دستنویسی محققساخته و نیز آزمون یکپارچگی بینایی-حرکتی بیری اجرا شد. یافتهها: آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که یکپارچگی بینایی-حرکتی با دستنویسی (۴۷۲/۰=r و ۰۰۰۱/۰>p رابطه مثبت) دارد. شایعترین مشکل دستنویسی در دانشآموزان کمتوانذهنی جدانویسی با ۸۲ درصد و کم اهمیتترین مشکل دستنویسی آنان، فاصله گذاری بین کلمات و حروف با ۹/۳۴ درصد بود. نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان میدهد که به دلیل وجود رابطه بین یکپارچگی بینایی - حرکتی و دستنویسی در موارد ایجاد مشکلات دستنویسی در دانشآموزان کمتوانذهنی، متخصصان میتوانند به ارزیابی یکپارچگی بینایی _حرکتی بپردازند.
فاطمه هداوندخانی، دکتر هادی بهرامی، فاطمه بهنیا، مژگان فرهبد، دکتر مسعود صالحی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۶ ۱۳۸۶ )
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش بررسی ارتباط دستنویسی با حس حرکت در دانشآموزان کم توانذهنی است. روش: ۱۲۶ کمتوانذهنی آموزشپذیر (۵۳ دختر و ۷۳ پسر) در دامنه سنی ۹ تا ۱۹ سال که در سال تحصیلی ۸۵-۱۳۸۴ در پایههای اول تا پنجم در مدارس استثنایی شهرری مشغول به تحصیل بودند، دراین پژوهش شرکت کردند برای همه دانشآموزان چک لیست دستنویسی محقق ساخته و نیز آزمون حس حرکت اجرا شد. یافتهها: آزمون همبستگی اسپیرمن نشان داد بین دستنویسی با حس حرکت رابطه مثبت معنیدار وجود دارد (۳۰۵/۰ =r و ۰۰۱/۰>p). همچنین حس حرکت با سرعت دستنویسی رابطه منفی معنیدار دارد (۲۰۲/۰- =r و ۰۲۴/۰>p). حس حرکت با نحوه به دست گرفتن قلم، فشار وارد بر قلم و فشار وارد بر کاغذ رابطه معنیدار ندارد نتیجهگیری: وجود ارتباط بین حس حرکت با دستنویسی و سرعت دستنویسی و نیز بعضی مقولههای دستنویسی مانند اندازه کلی نوشته نشان میدهد که به منظور بهبود خوانایی و سرعت دستنویسی دانشآموزان کم توانذهنی باید برنامههای درمانی در زمینه بهبود حس حرکت طراحی شود.
فاطمه هداوندخانی، دکتر هادی بهرامی، فاطمه بهنیا، مژگان فرهبد، دکتر مسعود صالحی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۷ ۱۳۸۷ )
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش بررسی الگوی گرفتن قلم در دانش آموزان کم توان ذهنی و رابطه آن با برخی عوامل مهم است. روش: دراین پژوهش که از نوع مطالعات همبستگی است ۱۵۷ دانشآموز در پایه های اول تا پنجم مدارس استثنایی دخترانه و پسرانه شهرری در سال تحصیلی ۸۵-۱۳۸۴ مورد بررسی قرار گرفته و پس از کنارگذاشتن دانش آموزانی که متغیرهای کنترل (مشکلات آناتومیکی، نورولوژیکی، ارتوپدی، عیوب بینایی که با عینک قابل اصلاح نباشند، عیوب شنوایی که با سمعک قابل اصلاح نباشند، رشدی و رفتاری) در آنان مشاهده شده بود، ۱۲۶ کمتوانذهنی آموزشپذیر (۵۳ دختر و ۷۳ پسر) در دامنه سنی ۹ تا ۱۹ سال در تحقیق شرکت کردند و چک لیست دست نویسی محقق ساخته برای آنان اجرا شد. یافته ها: آزمون همبستگی نشان داد که الگوی گرفتن قلم با دست نویسی (۳۸۱/۰ =r و۰۰۰۱/۰>p) رابطه مثبت معنادار دارد. رابطه معناداری بین الگوی گرفتن قلم و سرعت دست نویسی این دانشآموزان وجود ندارد. الگوی گرفتن قلم بین دانشآموزان راست دست و چپ دست، بین دختران و پسران، بین دانشآموزان دارای نشانگانداون و بدون این نشانگان، تفاوت معنادار ندارد. نتیجهگیری: با توجه به وجود رابطه بین دست نویسی و الگوی گرفتن قلم، احتمالاً یکی از راههای بهبود دست نویسی دانشآموزان کمتوانذهنی تسهیل الگوی گرفتن قلم صحیح است.
فاطمه هداوندخانی، دکتر سید محمود میرزمانی،
دوره ۸، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۷ ۱۳۸۷ )
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر فعالیتهای موسیقایی بر حافظه کوتاهمدت دانشآموزان کم توان ذهنی است. روش: در این پژوهش که از نوع مطالعات آزمایشی و طرح پژوهشی پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است، ۲۶ دانشآموز دختر کمتوان ذهنی با دامنه سنی ۱۲ تا ۱۹ سال و میانگین۶۵/۱۴ و انحراف استاندارد ۶۷/۱ که در سال تحصیلی ۸۶-۱۳۸۵ در پایههای چهارم و پنجم مرکز آموزشی دانش شهرری مشغول به تحصیل بودند، به تصادف به دو گروه مساوی تقسیم شدند وسپس با انتساب تصادفی، مداخله فعالیتهای موسیقایی (شامل موسیقی و اجرای حرکات موزون) در گروه آزمایش به مدت ۱۵ هفته و هر هفته دو جلسه اجرا شد. در این مدت گروه کنترل تحت تمرینات موسیقی یا ورزشی قرار نداشتند و فقط برنامه درسی معمولی را دریافت کردند. برای هر دو گروه قبل و بعد از اجرای مداخلات خردهآزمون ارقام وکسلر برای سنجش حافظه کوتاهمدت اجرا شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون پارامتری t برای مقایسه تفاوتهای پیشآزمون و پسآزمون میانگینها استفاده شد. یافتهها: با استفاده از آزمون پارامتری t، بین میانگین نمرات گروه کنترل و آزمایش در پیشآزمون حافظه (۹۲۶/۰=p) تفاوت معناداری مشاهده نشد. اما همین آزمون نشان داد که میانگین نمرات دو گروه کنترل و آزمایش در پسآزمون حافظه (۳۰۵/۳- =t و۰۰۶/۰>p) تفاوت معنادار دارد و عملکرد گروه آزمایشی بهتر بوده است. آزمون پارامتری t در گروه آزمایش نشان داد بین میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون حافظه تفاوت معنادار وجود دارد (۸۳۶/۹- = tو ۰۰۰۱/۰>p). در حالی که با استفاده از همین آزمون، بین میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون حافظه در گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (۱۴۰/۰=p). نتیجهگیری: با استناد به دادههای به دست آمده از این تحقیق میتوان نتیجه گرفت که با اجرای فعالیتهای موسیقایی، حافظه کوتاهمدت دانشآموزان کمتوان ذهنی بهبود مییابد.
خانم زهرا درخانی، دکتر محمدباقر کجباف، دکتر حسین مولوی، دکتر شعله امیری،
دوره ۹، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۸ ۱۳۸۸ )
چکیده
هدف: در این پژوهش، اثربخشی دو روش آموزش فرایند و آموزش تکلیف – فرایند به دانشآموزان مبتلا به ناتوانی در املانویسی بررسی و مقایسه شده است. روش: از بین دبستانهای شهر مبارکه در سال تحصیلی ۸۷-۱۳۸۶، ۸ دبستان دخترانه و پسرانه بهطور تصادفی انتخاب شدند. برای کلیه دانشآموزان پایه سوم و چهارم این ۸ دبستان، ابتدا میانگین نمرات درس املا محاسبه شد و سپس براساس نمرات آزمون تشخیصی املا که دو انحراف معیار پایینتر از میانگین کلاسی بود، تعداد ۳۰ دانشآموز که در سایر دروس در سطح دانشآموزان دیگر کلاس بودند، بهطور تصادفی انتخاب و در سه گروه آموزش فرایند و آموزش تکلیف – فرایند و گواه قرار گرفتند. آزمون هوشی کتل، آزمون توالی حافظه دیداری، آزمون حافظه شنیداری، توالی شنیداری، حساسیت شنیداری و آزمون تشخیصی املا به صورت ابزار اصلی پژوهش، مورد استفاده قرار گرفتند. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان میدهند که بین میانگینهای نمرات پس آزمون گروه آزمایشی اول (روش فرایند) و گروه آزمایشی دوم (روش تکلیف – فرایند) و گواه، تفاوت معنادار است (۰۱/۰p=). همچنین یافتهها نشان دادند که بین میانگین نمرات پسآزمون گروه آزمایشی اول (روش فرایند) و گروه آزمایشی دوم (روش تکلیف–فرایند) در بهبود املاء تفاوت معنادار است (۰۱/۰p<). نتیجهگیری: نتیجه پژوهش نشان میدهد که روش آموزش فرایند و روش آموزش تکلیف – فرایند به دانشآموزان مبتلا به ناتوانی در املانویسی و بهبود آن مؤثر بوده است(۰۱/۰p=)، همچنین نتایج آزمون تعقیبی LSD نشان میدهد که از بین دو روش آموزشی، روش آموزش تکلیف – فرایند از روش آموزش فرایند اثربخشتر است(۰۱/۰(p<.
دکتر اسماعیل زارعی زوارکی، دکتر حمید علیزاده، فاطمه جعفرخانی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۱ ۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی تاثیرآموزش چندرسانهای بر یادگیری دانشآموزان کمبینای پایه سوم مقطع راهنمایی صورت گرفته است. روش: با استفاده از طرح نیمهآزمایشی، از جامعه آماری دانشآموزان کم بینای پایه سوم مقطع راهنمایی شهر تهران در سال تحصیلی ۸۸-۸۷ نمونهای به حجم ۲۰ نفر انتخاب شدند که از لحاظ تیزی بینایی و دانش ورودی، مشابه بودند و در دو گروه آزمایش و گواه، بهصورت تصادفی گمارده شدند. گروه آزمایش طی هشت جلسه با استفاده از نرم افزار محققساخته آموزش دیدند. در هر دو گروه قبل و بعد از آموزش آزمون گرفته شد. یافتههای حاصل با استفاده از آزمون t مستقل تحلیل شدند. یافتهها: یافتهها نشان دادند که میزان یادگیری دانشآموزان گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه بهطور معنادار افزایش یافته است. نتیجهگیری :آموزش چندرسانهای بر افزایش میزان یادگیری درس زبان انگلیسی دانشآموزان کمبینای سال سوم مقطع راهنمایی موثر بوده است. برایناساس، میتوان استفاده از آموزش چندرسانهای را در تدریس و آموزش درس زبان انگلیسی برای این دانشآموزان پیشنهاد کرد.
خانم خدیجه شیرخانی، دکتر طاهره الهی، دکتر محمود کاظمی،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( پاییز ۹۴ ۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه مهارتهای اجتماعی دانشآموزان دبیرستانی تیزهوش و عادی و ارتباط آن با مهارتهای حل مسئله و فرزندپروری ادراک شده طراحی و اجرا شد. روش: ۹۰ نفر از دانشآموزان دبیرستانی تیزهوش به روش تصادفی خوشهای در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی انتخاب شدند. از پرسشنامه مهارتهای اجتماعی ایندربیتزن و فوستر برای ارزیابی مهارتهای اجتماعی و از پرسشنامه ادراک شیوه والدین آر. جی رابینز برای بررسی سبکهای فرزندپروری ادراک شده والدین استفاده شد.برای مهارت حل مسئله پرسشنامه هپنر و پترسن مورد استفاده قرار گرفت. یافتهها: بر اساس یافتههای بدست آمده از پژوهش حاضر بین مهارتهای اجتماعی دانشآموزان تیزهوش و عادی تفاوت معناداری وجود ندارد. در ارتباط با مهارت حل مسئله نیز تفاوت معناداری بین دانشآموزان تیزهوش و عادی مشاهده نشد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که مهارتهای اجتماعی فقط با سبکهای فرزندپروری پدر رابطه معناداری دارد. نتیجهگیری: نتایج نشان داد که مهارتهای اجتماعی و مهارت حل مسئله دانشآموزان تیزهوش و عادی تفاوتی با یکدیگر ندارد. سبک فرزندپروری پدر (گرمی و درگیری پدر) با مهارتهای اجتماعی نوجوانان رابطه دارد. سبکهای فرزندپروری فقط در گروه دانشآموزان تیزهوش با مهارت حل مسئله در ارتباط است و بیشترین ارتباط مربوط به سبک اعتماد با حمایت پدر از خودمختاری میباشد. همچنین مهارت حل مسئله، مهارتهای اجتماعی را در دانشآموزان افزایش میدهد.
رضوان خانی، دکتر سید عباس حقایق،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف: اختلال سلوک و اختلال نافرمانی مقابلهای وجوه تشابه و تمایز زیادی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه همدلی و بازشناسی هیجانی چهره بین کودکان واجد تشخیص این دو اختلال بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع مقایسهای بوده است. به شیوه نمونهگیری در دسترس، ۴۰۰ نفر از دانشآموزان ۷ تا ۱۲ ساله از یازده مدرسه شهر اصفهان انتخاب شده بر اساس نقطه برش پرسشنامه علائم مرضی کودکان (اسپرافکین، لانی و گادو، ۱۹۹۴) بعد از حذف پرسشنامههای فاقد ملاک تشخیص، ۴۱ نفر واجد اختلال نافرمانی مقابلهای و ۱۹ نفر واجد اختلال سلوک تشخیص داده شدند. پرسشنامه همدلی (آیونگ و همکاران، ۲۰۰۹) و آزمون بازشناسی هیجانی چهره (اکمن و فرایزن، ۱۹۷۶) بر این تعداد اجرا شد. یافتهها: یافتههای پژوهشی حاکی از آن بود که بین بازشناسی هیجانی چهره در دو شاخص ترس و تنفر بین گروه اختلال سلوک و نافرمانی مقابلهای تفاوت معناداری هست (۰۵/۰P<). همدلی و سایر شاخصهای بازشناسی هیجانی چهره در افراد با اختلال سلوک و افراد با اختلال نافرمانی مقابلهای تفاوت معناداری را نشان نداده است. نتیجهگیری: به نظر میآید که در بازشناسی هیجانی برخی خُلقها در چهره دیگران، تفاوتهایی بین افراد مبتلا به این دو اختلال وجود دارد که ممکن است در مشکلات ارتباطی این کودکان با اطرافیان خود نقش داشته باشد.
خانم رقیه محمدخانی، حیدر علی زارعی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
هدف: این پژوهش بهمنظور مقایسه رویکردهای یادگیری و اهمالکاری تحصیلی در دانشآموزان عادی و نابینا دوره متوسطه دوم شهر خوی در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش، علی- مقایسهای بود. جامعه آماری را تمام دانشآموزان دوره متوسطه دوم شهر خوی تشکیل دادند. نمونه شامل ۶۰ دانشآموز (۳۰ نفر دانشآموز نابینا و ۳۰ نفر دانشآموز عادی) بودند که بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. بهمنظور جمعآوری اطلاعات، از پرسشنامه رویکردهای یادگیری میلر و همکاران (۱۹۹۹) و آزمون اهمالکاری تاکمن (۱۹۹۱) استفاده شد. پایایی پرسشنامهها از راه ضریب آلفای کرونباخ بهترتیب، ۹۱۲/۰ و ۸۴۷/۰ به دست آمد. برای تعیین وضعیت نرمالبودن دادهها از آزمون کولموگروف اسمیرنوف بهره گرفته شد. با توجه به نرمالبودن توزیع دادهها از روش آماری آزمون t و تحلیل واریانس چندمتغیره برای بررسی فرضیههای پژوهش استفاده شد. یافتهها: نتایج تحلیل دادهها نشان داد که در رویکردهای یادگیری میزان اهداف عملکردی و ارزشگذاری بیرونی در دانشآموزان عادی بالاتر از دانشآموزان نابینا هستند. همچنین میزان اهداف ابزاری/ آینده و ارزشگذاری درونی در دانشآموزان نابینا بالاتر از دانشآموزان عادی هستند، در مؤلفههای اهداف یادگیری و ادراک از توانایی تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج نشان داد که اهمالکاری تحصیلی و مؤلفههای آن (اهمالکاری عمدی، اهمالکاری ناشی از خستگی و اهمالکاری ناشی از بیبرنامگی) در دانشآموزان عادی و نابینا دوره متوسطه دوم تفاوت معناداری ندارند. نتیجهگیری: بهطورکلی دانشآموزان نابینا با توجه به شرایط خاص خود از رویکردهای یادگیری ویژه و مطلوبی استفاده میکنند.